متولد شدن عزيز دلم
روز17آذر عمه مريم آمده بود خونه باباجون ناهار دور هم بوديم بعدش حدود ساعت 3دل درد شديدي گرفتم كه تا ساعت 6خوب شد منم زنگ زدم به دكترم گفت تلفني نمي تونم چيزي بگم خلاصه موقع نماز شد نماز مغرب را خوندم ودوباره درد شروع شد گريه مي كردم بابايي منو برد بيمارستان وگفتند وقتش است ومرا بستري كردند باورم نمي شد آخه تو بايد 3هفته ديگر به دنيا مي آمدي فردا صبحش يعني روز 18آذر ساعت4صبح به دنيا آمدي. تولدت مبارك ...
نویسنده :
مامان و بابا
10:40